صفحه ها
دسته
وبلاگ هاي مذهبي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 686134
تعداد نوشته ها : 402
تعداد نظرات : 50
Rss
طراح قالب
GraphistThem253
 

مدیحه سرایی

 

 

حاج منصور ارضی
آه من رفت نجف تا که طواف تو کند Play Download

 

 

 

حاج سعید حدادیان
السلام علیک یا امین الله Play Download
امین طبع من بیا به لاله‌زارها Play Download
آن روز سرد هم پدرم Play Download
هنگام سرور کائنات است امروز Play Download

 

 

 

حاج محمد طاهری
امیرالمومنین حیدر Play Download

 

 

حاج محمود کریمی
از اهالی حیدرآبادم Play Download
دل سپردم به مهرت علی Play Download

 

 

حاج حسن خلج
ای وصف تو برون ز حد امکان Play Download
خم غدیر نخل هستی بردار Play Download
صدای کیست که اینقدر روشن و گراست Play Download
عاشقم عاشقی که افتاده Play Download
گر بند بند پیکرم ز هم جدا شوند Play Download
یا علی ای حامی ختم رسل Play Download

 

 

 

حاج احمد نیکبختیان
از حب علی بی ثمرم نگذارید Play Download

 

 

حاج سیدمهدی میرداماد
این دل رمیده من در انتظار حرم یاره Play Download
غزلیات شما از اول عشق بوده Play Download

 

 

حاج سید مجید بنی فاطمه
بخوان سرود ولایت Play Download

 

 

 

کربلایی حسین سیب سرخی
از همان روز که مسکین سرای تو شدم Play Download

 

 

حاج ابوالفضل بختیاری
غزلیات قدیمی شما Play Download

 

 

حاج مهدی سلحشور
ای فلک دیگر نگرد اگر دور سر حیدر نگردی Play Download

 

 

 

متفرقه
دل مست ساقی خم غدیر شد Play Download
روی سینه ما مهر حیدر نوشت Play Download
زبان خدا بود در هر مقامی Play Download
شخصیت ممتاز جهان است علی Play Download
همای رحمت Play Download

منبع سایت تبیان

سه شنبه بیست و ششم 9 1387

مولودی

حاج سعید حدادیان
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن Play Download
عشق تو گرمی خون منه Play Download
ملک براش می میره Play Download
نیست بجز ولای تو ایده‌ام Play Download

 

 

حاج محمد طاهری
خنده به لب کهکشونه Play Download

 

 

حاج محمود کریمی
آسمان سرخ شده از حرارت ماه نجف Play Download
تو جمال کبریایی Play Download
فاتح خیبر Play Download
گیسوی تو بهشتم Play Download

 

 

حاج حسن خلج
من کنت مولا فهذا علی مولا Play Download

 

 

 

حاج احمد نیکبختیان
شه لافتی نظری به ما کن Play Download
من و یه قلب شیدایی عشق Play Download

 

 

سیدمهدی میرداماد
باز روح الامین اومده از عرش برین Play Download
خدا می گه علی تکه نظیر و همتا نداره Play Download
علی امام من است و منم غلام علی Play Download

 

 

حاج ابوالفضل بختیاری
دوباره وقت راز و نیازه Play Download
من ز ازل مست می غدیرم Play Download

 

 

حاج سید مجید بنی فاطمه
دل بی قرارم شده شبیه اسیر Play Download
علی علی بنویسید بر کفنم Play Download

 

 

کربلایی حسین سیب سرخی
جشن غدیره چه بی نظیره Play Download
علی سرمد Play Download
عید غدیره،‌علی به عالم امیره Play Download

 

 

 

حاج مهدی سلحشور
حیدر مدد Play Download

 

 

 

کربلایی محمدحسین حدادیان
سر در عرش الهی حک شده با افتخار Play Download

 

 

 

متفرقه
آه ای هستی من Play Download
حید حیدر،‌علی یا مولا Play Download
حیدر مدد مولا Play Download
دستم بگیر یا مولا Play Download
دوباره عید غدیره شب بیعت با علیِ Play Download
دوست دارم عید غدیر سال بعد روبروی ایوان نجف باشم Play Download
رو در خبیر ،‌ مسجد و منبر شده حکاکی، نام تو حیدر Play Download
عزت نامم علیِ Play Download
علی مولا یا حیدر Play Download
عید اکبر،‌عید غدیر Play Download
گل بدید به زهرا که شب عید غدیر Play Download
همه روزام عید غدیره Play Download
یا علی بگو شب بیعت Play Download
یا علی جان مقتدای من تویی Play Download

منبع:سایت تبیان
سه شنبه بیست و ششم 9 1387

آینه‏داران غدیر

زنان راوى غدیر

عید غدیر

شواهد موجود در کتب تاریخى گویاى این حقیقت است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از آغاز رسالت ‏با رویکرد عمده زنان به آیین توحیدى روبرو شد. اولین پذیرنده اسلام (خدیجه)، (1) اولین شهیده (سمیه) (2) و بانوانى که از سابقین و مهاجران شمرده مى‏شدند(3) نمونه روشنى از مشارکت زنان در عرصه‏هاى اجتماعى را به نمایش مى‏گذارند.

حضور زنان در حجة الوداع بارزترین و ماندگارترین نوع شرکت در صحنه‏هاى اجتماعى است. اخبار فراوانى که به وسیله راویان زن از این مراسم عظیم نقل شده، گویاى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از این میراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدیر به دو گروه عمده تقسیم مى‏شود:

الف. اخبار زنان صحابى

در سال دهم هجرى، با اعلام پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مؤمنان بسیارى از شهرهاى مختلف به سوى مدینه روان شده، در حومه شهر مسکن گزیدند و به انتظار موسم حج نشستند؛ حجى که بعدها به حجة‏الوداع، حجة‏الاسلام، حجة‏البلاغ، حجة‏الکمال، حجة‏التمام شهرت یافت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روز شنبه، پنج ‏یا شش روز قبل از آغاز ذى‏حجة، از مدینه حرکت کرد. در این سفر همه زنان و اهل بیت پیامبر با وى همراه بودند. (4) گروهى از این بانوان حدیث غدیر را نقل کرده‏اند؛ که نام و روایتشان چنین ‏است:

1. حضرت زهرا(سلام الله علیها)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یگانه یادگار رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است، که همچون دیگر اهل بیت(علیهم السلام) بارها به یادآورى واقعه غدیر پرداخت. نگاهى به سخنان آن بزرگوار جایگاه وى در عرصه اخبار غدیر را آشکار مى‏سازد:

گروهى از انصار، براى توجیه خطاى خویش، به ایشان گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بیعت ‏با دیگران مى‏شنیدیم با غیر على بیعت نمى‏کردیم. حضرت فرمود:

آیا پدرم در روز غدیر براى کسى جاى عذر باقى گذاشت؟(5) و نیز در جواب محمود بن ‏لبید که پرسیده بود: آیا از سخنان پیامبر دلیلى بر امامت على دارید؟

فرمود: شگفتا، آیا روز غدیر را فراموش کردید؟!

محمود بن ‏لبید گفت: آن روز چنان بود ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده، بگویید.

حضرت فرمود: خدا را شاهد مى‏گیرم، شنیدم [پیامبر] فرمود: على بهترین کسى است که در میان شما جانشین خود قرار مى‏دهم. على(علیه السلام) امام و جانشین بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین امامان نیک‏اند. اگر از آنان اطاعت کنید، شما را هدایت‏ خواهند کرد و اگر با آنان مخالفت ورزید، تا قیامت اختلاف در میان شما حاکم خواهد بود.(6)

روایتى با سند بسیار دقیق و مشهور بیان مى‏دارد که دختر بزرگوار پیامبر حدیث غدیر را چنین بیان فرمود:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کنت ولیه فعلى ولیه و من کنت امامه فعلى امامه.» (7)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس من سرپرست اویم على سرپرست اوست و هر کس من امام او هستم على امام اوست. احتجاجى از فاطمه زهرا به وسیله چند تن از زنان به این صورت روایت ‏شده است:

قالت: انسیتم قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم غدیر خم، من کنت مولاه فعلى مولاه و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى علیهماالسلام. (8)

آیا سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم را فراموش کرده‏اید، که فرمود: هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست و آیا سخنش را فراموش کرده‏اید که فرمود: تو نسبت ‏به من مانند هارون نسبت ‏به موسى هستى. حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) عمر خویش را در راه اثبات ولایت امیرمؤمنان به انصار و مهاجرین صرف نمود و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید و سیده شهیدان ولایت نام گرفت.

2. ام‏سلمه

حضور زنان پیامبر، از جمله ام‏سلمه (9) در مراسم غدیر، در کتب مختلف مورد تاکید قرار گرفته است. (10) صاحب روضة‏الصفا مى‏گوید: «چون حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه‏» در شان امیرمؤمنان فرمود پس از منبر فرود آمد و در خیمه خاص خود نشست و فرمود که امیرمؤمنان در خیمه دیگر بنشیند بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خیمه على(رض) رفتند و زبان به تهنیت على(علیه السلام) گشادند. چون مردم از این امر فارغ شدند امهات مؤمنین به فرموده آن حضرت نزد على رفتند و او را تهنیت دادند.» (11)

ام‏سلمه یکى از دو زن پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که حدیث غدیر را روایت کرده است. او ماجراى غدیر را چنین باز مى‏گوید:

عید غدیر

اخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) بید على بغدیر خم فرفعها حتى راینا بیاض ابطیه فقال «من کنت مولاه فعلى مولاه‏» ثم قال «ایها الناس انى مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى و لن یفترقا حتى یردا على الحوض‏» (12)؛ در غدیر خم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست على(علیه السلام) را بالا برد، تا آنجا که سفیدى زیر بغلش را دیدیم، آنگاه فرمود: هر کس من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.

بعد فرمود: اى مردم، من دو چیز گرانبها در میان شما بر جاى مى‏گذارم کتاب خدا و عترتم. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى در حوض به من برگردند.

ام‏سلمه از معدود کسانى است که بعد از وفات نبى اکرم(صلی الله علیه و آله) در خط ولایت امیرمؤمنان باقى ماند. او به فرزنش چنین وصیت کرد. «یا بنى الزمه فلا و الله ما رایت ‏بعد نبیک صلى الله علیه و آله اماما غیره‏»؛ پسرکم، همراهش [على] باش. به خدا قسم، بعد از پیامبرت امامى غیر او ندیدم. (13) ام‏سلمه روایات دیگرى نیز، در باره امیرمؤمنان، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل کرده است. (14)

3. اسماء بنت عمیس

او به دلیل تقرب به اهل بیت روایات فراوانى نقل کرده است؛ تنها حدود شصت روایت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دارد که بسیارى از آنها در منزلت امیرمؤمنان است. (15) اسماء از سابقین در اسلام است و از جمله افرادى است که قبل از آن که مردم در خانه ارقم ایمان بیاورند به همراه همسرش جعفر به خدمت پیامبر آمد و اسلام اختیار نمود و به همراه جعفر به حبشه مهاجرت کرد. بعد از شهادت جعفر طیار به عقد ابوبکر در آمد و از وى صاحب (محمد) شد در آن زمان که همسر خلیفه دوم بود توطئه قتل وصى پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با هوشیارى و ایثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بود او بعد از شهادت حضرت فاطمه(علیهاالسلام) از جمله زنان على(علیه السلام) شد. فرزندش محمد را چنان تربیت کرد که از مریدان و مخلصان امیرمؤمنان شد. زمانى که در حجة‏الوداع شرکت جست همسر ابوبکر بود. و محمد بن ‏ابى‏بکر نیز در مسیر حجة‏الوداع متولد شد. ابن ‏عقده در کتاب ولایت،‏ حدیث غدیر را از او روایت کرده است. (16) اسماء همچنین از راویان حدیث ردالشمس (17) به شمار مى‏رود.

4. ام‏هانى بنت ابى‏طالب (سلام‏الله علیهما)

او فاخته نام دارد (18) و خواهر امیرمؤمنان(علیه السلام) است. ام‏هانى از راویان (19) و اصحاب (20) پیامبر اکرم بود پیامبر ضمن حدیثى او را «یکى از بهترین مردم‏» خواند. (21) این بانوى گرانقدر احادیثى چون ثقلین (22) و غدیر را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرده است. او در باره واقعه غدیر مى‏گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حج ‏بازگشت، تا در غدیر خم فرود آمد، سپس برخاست و در گرماى سوزان چنین گفت: [اى مردم هر کس من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست ‏بدار و هر کس با او دشمنى کند، دشمن بدار؛ هر کس او را زبون سازد، زبون گردان و هر کس او را یارى کند، یارى کن]. (23)

5. عایشه دختر ابى‏بکر

او در شمار زنان پیامبر اکرم (24) و حاضران در حجة‏الوداع جاى داشت. در کتب مختلف اهل سنت روایت غدیر از وى نقل شده است. ابن ‏عقده در «حدیث ولایت‏» روایت او را نیز ذکر مى‏کند. (25)

بررسى موضع‌گیری‌هاى وى و تطبیق آن با عملکرد ام‏سلمه همسر دیگر پیامبر گرامى که در تاریخ از خود بر جاى نهاده و تحقیق در انگیزه‏ها، تعیین جهت‏گیریها و موقعیت‏هاى آن دو مى‏تواند براى بانوانى که امروز در مقابل امواج سهمگین و بنیانکن سیاست‏بازى تبلیغات رنگارنگ و هدفدار و شعارهاى برخاسته از مطامع نفسانى و دنیوى دنیاداران قرار دارند نمونه‏هایى تجربه شده و تاریخى و الگویى عملى و آکنده از راهکارهاى مذهبى و سیاسى باشد.

6. فاطمه دختر حمزة بن‏عبدالمطلب

او از صحابه مشهور پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و ابن‏عقده و منصور رازى حدیث غدیر را از وى نقل کرده‏اند. (26)

7. همسر زید بن‏ارقم

از جمله کسانى که حدیث غدیر را روایت کرده‏اند زید بن‏ارقم و نیز همسر وى مى‏باشد علامه طباطبایى ضمن نام بردن از گروه کثیرى که روایت (من کنت مولاه فعلى مولاه) را نقل کرده‏اند به ایشان نیز اشاره مى‏کند. (27)

عید غدیر
ب. روایات زنان تابعى و ...

در میان روایات غدیر روایتى با ده سند به چشم مى‏خورد که همه راویانش زن هستند. نام این بانوان چنین است:

1. الشیخة ام محمد زینب ابنة احمد بن‏عبدالرحیم المقدسیه.

2. فاطمه دختر امام موسى بن‏جعفر(علیه السلام)

3. زینب دختر امام موسى بن‏جعفر(علیه السلام)

4. ام‏کلثوم دختر امام موسى بن ‏جعفر(علیه السلام)

5. فاطمه دختر جعفر بن ‏محمد الصادق(علیه السلام)

6. فاطمه دختر محمد بن‏ على(علیه السلام)

7. فاطمه دختر على بن‏الحسین(علیه السلام)

8. فاطمه دختر حسین بن‏على(علیه السلام)

9. سکینه دختر حسین بن‏على(علیه السلام)

10. ام‏کلثوم دختر فاطمه زهرا(سلام‏الله‏علیها).

این گروه از فاطمه‏ زهرا (سلام‏الله‏علیها) نقل کرده‏اند که حضرت فرمود:

«انسیتم قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم غدیر خم، من کنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منى بمنزلة هارون من موسى علیهماالسلام.» (28)

آیا سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر را فراموش کردید، که فرمود: هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست. و [آیا] گفتارش را [فراموش کردید که فرمود]: [اى على،] جایگاه تو در برابر من مانند جایگاه هارون در برابر موسى است.

11. عایشه بنت ‏سعد 

عایشه بیشتر روایت‌هایش را از پدرش سعد (29) بن‏ ابى وقاص نقل مى‏کند و نزد ابن‏حجر از راویان موثق به شمار مى‏رود. (30) او روایت غدیر را، از زبان پدرش چنین بازگو مى‏کند:

«کنا مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) بطریق مکة و هو متوجه الیها (کذا فى النسخ و الصحیح و هو: متوجه الى المدینه) فلما بلغ غدیر خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس من ولیکم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بید على فاقامه ثم قال «من کان الله و رسوله ولیه فهذا ولیه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه‏.» (31)

با رسول خدا در راه مکه بودیم و او به سوى مکه توجه داشت. (در نسخه‏هاى صحیح مى‏خوانیم که به مدینه توجه داشت.) وقتى به غدیر خم رسید، ایستاد؛ آنان که جلو بودند بازگشتند و آنان که عقب مانده بودند، رسیدند. مردم پیرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود:

اى مردم، سرپرست ‏شما کیست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پیامبرش. آنگاه دست على را بلند کرد و فرمود: هر کس خدا و رسول او سرپرستش هستند، این سرپرست اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست ‏بدار و آن کس با او دشمنى مى‏ورزد، دشمن بدار.

عایشه بنت‏ سعد حدیث دیگرى نیز از پدرش روایت کرده، که ولایت على(علیه السلام) را آشکار مى‏سازد:

«سمعت ابى یقول: سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم الجحفه فاخذ بید على فخطب فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: ایها الناس انى ولیکم قالوا صدقت‏ یا رسول الله ثم اخذ بید على فرفعها فقال: هذا ولیى و یؤدى عنى دینى و انا موالى من والاه و معادى من عاداه.» (32)

شنیدم پدرم گفت که، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز جحفه دست على(علیه السلام) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداى را سپاس گفت، ستایش کرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى، اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله). سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: این جانشین من است و دین مرا ادا مى‏کند. من دوست‏ دار کسى هستم که او را دوست‏ بدارد و دشمن کسى هستم که با او دشمنى ورزد.

12. دارمیه حجونیه کنانیه

او از شیعیان معروف و بسیار مشهور حضرت امیرمؤمنان بوده به نحوى که آوازه‏اش تا بدان حد پیچیده بود که معاویه موقع ورود به مکه از وى سراغ گرفت این موضوع خود به خوبى مى‏تواند نمایانگر فعالیت‌هاى مؤثر و ارزنده این بانوى شیعه و محب اهل بیت‏ باشد (ما تنها به آن بخش از سخنان وى که مربوط به غدیر مى‏شود مى‏پردازیم) (33) آنچه از گفتگوى او و معاویه بر جاى مانده است را زمخشرى در کتاب «ربیع الابرار» چنین باز مى‏گوید:

سالى معاویه به حج رفت و از زنى که به نام دارمیه حجونیه، که سیاه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتى او را نزد معاویه آوردند، پرسید: اى دختر حام، چگونه‏اى؟

گفت: خوبم، حام نیستم، از قبیله بنى‏کنانم.

گفت: راست گفتى، آیا مى‏دانى چرا تو را فرا خواندم؟

- سبحان الله! من غیب نمى‏دانم.

- خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مى‏ورزى؟

- آیا از پاسخ معافم مى‏دارى؟

- نه.

- حال که نمى‏پذیرى مى‏گویم؛ من على را به خاطر عدالتش و تقسیم یکسانش دوست داشتم و با تو دشمنى مى‏ورزم چون با آن که براى حکومت از تو سزاوارتر بود، جنگیدى و در پى چیزى برآمدى که براى تو نیست. با على دوستى ورزیدم به خاطر ولایتى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در روز غدیر خم در مقابل چشم تو، براى او اقرار گرفت، به خاطر آن که به بیچارگان محبت مى‏ورزید و دینداران را بزرگ مى‏داشت و ... . (34)

13. حسنیه

او در خانه امام صادق(علیه السلام) پرورش یافته بود و از شاگردان مکتب وى شمرده مى‏شد.(35) حسنیه، با استعداد سرشارش، در مناظرات مختلف، که توسط هارون‏الرشید ترتیب داده مى‏شد، شرکت جسته و از مقام ولایت دفاع مى‏کرد. در یکى از این مناظره‏ها از فردى، که ابراهیم خوانده مى‏شد، پرسید: آیا در هیچ جاى تفاسیر شما آمده است که در حجة‏الوداع رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امر پروردگار، در غدیر خم، فرود آمده، این آیه را: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک). با بیمناکى براى مردم تلاوت کرد و سپس آیه والله یعصمک من الناس نازل شد و [آیا در تفاسیر شما آمده است که پس از نزول «والله یعصمک من الناس‏» پیامبر خدا دست على بن‏ابى‏طالب را گرفت؛ بر منبرى، که از جهاز شتر ساخته بودند، برآمد و گفت: من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله و العن من ظلمه. آنگاه، این آیه نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا.»

ابراهیم سر به زیر افکند، حسنیه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، که خود را در مقابل هارون‏الرشید مى‏دیدند، لب به تایید گشودند. ابو یوسف گفت: بیشتر صحابه و مفسران تصریح کرده‏اند که این آیه در باره على بن‏ابى‏طالب نازل شده است و حدیث "من کنت مولاه فعلى مولاه" نیز مشهود است.

حسنیه پرسید در باره «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکوة و هم راکعون‏» چه مى‏گویید؟ ابویوسف گفت: به اجماع امت در باره على بن ‏ابى‏طالب است.

آنگاه حسنیه با شگفتى پرسید: ... احکام و نصوص الهى را وا مى‏نهید و بیعت روز غدیر را نادیده مى‏گیرید؟! (36)

عید غدیر

14. عمیرة بنت‏سعد بن‏ مالک

او نیز از تابعین شمرده مى‏شود. عمیره، اهل مدینه و خواهر سهل ام‏ رفاعه ابن ‏مبشر بود. او از راویان حدیث غدیر است و در سلسله سند حدیث «منا شده‏» امیرمؤمنان(علیه السلام) قرار دارد.

15. ام‏المجتبى علویه

او حدیث غدیر را از عدى بن‏ثابت نقل کرده است و ابن‏عساکر در تاریخ خود از حدیث وى یاد مى‏کند. (37)

16. فاطمه بنت على بن‏ابى‏طالب(علیه السلام)

او دختر على بن‏ابى‏طالب(علیه السلام) است و مادرش ام‏ولد مى‏باشد. برقى در رجال خود وى را از راویان امام حسن(علیه السلام) مى‏داند (38) و در تهذیب‏الاحکام از راویان امیرمؤمنان(علیه السلام)، ابى‏حنیفه، اسماء بنت‏عمیس (39) شمرده شده است. حدیث منزلت (40) و ردالشمس (41) از جمله روایات اوست. وى حدیث غدیر را از ام‏سلمه نقل نموده است. (42)

«اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیکم و هو الامام و الخلیفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیمة.‏»

 

پى‏نوشت‌ها:

1- درباره اسلام خدیجه این سخن امیرمؤمنان به تنهایى کافى است که فرمود: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهما.» نهج‏البلاغه خطبه 192 (قاصعه).

2- کانت‏ سمیه ام عمار بن ‏یاسر و ابوه یاسر ممن عذب فى الله تعالى فصبرا و ارادتهما قریش على ان رجعا عن الاسلام الى الکفر فابیا فضرب ابوجهل سمیة بحربة فى قبلها فماتت ... . اعیان‏الشیعه، ج‏7 ، ص‏319.

3- ریاحین‏الشریعة، ج 2، ص 305.

4- الغدیر ج 1، ص‏9.

5- خصال صدوق، ج 1، ص‏173؛ عوالم، ج 11، ص‏467. «هل ترک ابى یوم غدیر خم لاخذ عذرا» تاکید مورخان بر این که اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جمله حاضرین در غدیر بودند مبین این مطلب است که حضرت فاطمه زهرا(س) نیز در بین آنان حضور داشته است. زیرا مورخان حضور زنان پیامبر را به طور مستقل بیان کرده و گفته‏اند که امهات مؤمنین همراه پیامبر بودند بنابراین از طرفى فاطمه زهرا(علیهاالسلام) داراى چنان شخصیت ‏برترى است که در صورت عدم حضور وى در غدیر باید بتوان روایاتى دال بر آن یافت که ظاهرا وجود ندارد از این روى مى‏توان گفت که ایشان نیز در بین جمع حاجیان در حجة‏الوداع حضور داشته است.

6- بحارالانوار، ج‏36، ص‏353 و 354/ اسمى المناقب، ص 32/ نهج‏الحیاة، ص 38.

7- احقاق الحق، ج 2، ص 460. در فیض الغدیر، ص 391 به نقل از ینابیع الموده حدیث را چنین نقل کرده است «قالت: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) من کنت ولیه فعلى ولیه و امامه.‏»

8- الغدیر، ج 1، ص‏197/ «من کنت مولاه فعلى مولاه‏» احقاق الحق، ج‏6، ص 282/ ارجح المطالب، ص 571 و 448. صاحب فیض الغدیر توضیحى بر احتجاج حضرت فاطمه دارد (فیض الغدیر، ص 390).

9- ام سلمه دختر ابى‏امیه بن‏المغیرة مخزومى است مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب است او دختر عمه پیامبر و همسر وى بود و در سال 65 هجرى وفات یافت. (اعلام خصال صدوق، ص 301)

10- معارج النبوة، ج 2، ص 318.

11- فیض الغدیر، ص 388 - 389.

12- الغدیر، ج 1، ص‏17 و 18/ ملحقات احقاق الحق، ص‏53/ معجم رجال الحدیث، ج‏23، ص‏177.

13- اعلام النساء، ص 651/ بصائر الدرجات، ص‏183، ح 4.

14- مانند «من سب علیا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله تعالى‏» (المستدرک على الصحیحین، ج‏3، ص 121) و «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) کانى دعیت فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله عز و جل حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى فانظروا کیف تخلفونى فیهما». اعلام‏النساء، ص 634 نقل از امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 92/ کشف‏الغمه، ج‏2، ص 32، ارجح المطالب، ص 338، از طریق ابن‏عقده.

15- اعیان الشیعه، ج‏3، ص 408/ جامع الرواة، ج 2، ص 455/ خلاف طوسى، ج 1، ص 5.

16- الغدیر، ج 1، ص‏17.

17- امالى مفید، ص 55 و 56/ ارشاد مفید، ص‏163 و 164. مجموعه فضایل و عنایات اسماء بنت عمیس به اهل بیت(علیه السلام) در ضمن مقاله‏اى مستقل در شماره‏هاى آینده به خوانندگان گرامى ارائه خواهد شد.

18- اعیان الشیعه، ج‏3، ص 488.

19- رجال برقى، ص 60.

20- رجال شیخ طوسى، ص‏33.

21- تنقیح المقال، ج‏3، ص‏73/ معجم رجال الحدیث، ج‏23، ص 881.

22- اعلام النساء، ص 488/ ارجح المطالب، ص‏337.

23- «رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) من حجة حتى نزل بغدیر خم ثم قام خطیبا بالهاجرة فقال: ایها الناس [من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره] ینابیع المودة، ص 40/ اعلام النساء، ص‏489. روایت غدیرى فاخته را در الغدیر، ج 1، ص 18 و احقاق الحق، ج 2، ص‏463 ببینید.

24- عایشه در سال ‏57 در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. (اعلام خصال صدوق، ص 315)

25- الغدیر، ج 1، ص 48/ احقاق الحق، ج 2، ص 460.

26- الغدیر، ج 1، ص 58. منصور بن‏حسین آبى معروف به ابوسعد صاحب کتاب نثرالدرر متوفى قرن پنجم کتابى به نام حدیث‏الغدیر نوشته و بنا به گفته مناقب ابن شهرآشوب این کتاب راویان حدیث غدیر را بر حسب حروف الفبا برشمرده است. «غدیر در آینه کتاب، ص‏79»

27- المیزان فى تفسیر القرآن، ص‏59.

28- روایت فوق را حافظ بزرگ ابوموسى مدینى در کتاب خود آورده است. او مى‏گوید: این حدیث ‏سلسله‏دار است. زیرا هر یک از فاطمه‏ها از عمه خود روایت کرده‏اند و این روایت پنج ‏خواهر برادر است که هر یک از دیگرى نقل کرده‏اند. رک: اسنى المطالب فى مناقب على بن‏ابى‏طالب‏»، شمس الدین ابوالخیر الجزرى، ص 32؛ احقاق الحق، ج 21، ص‏26 و27؛ بحارالانوار، ج‏36، ص‏353؛ عوالم، ج 11، ص 444؛ اثبات الهدى، ج 2، ص‏553 و ج‏3، ص‏127؛ اعلام النساء المؤمنات، ص 578 و مسند فاطمه معصومه(سلام الله علیها)، سید على‏رضا سید کبارى، ص‏56 (چاپ نشده).

29- ابواسحاق سعد بن‏ابى‏وقاص در سال 54 - 58 و عایشه بنت‏سعد در سال‏117 وفات یافتند. نسایى روایت وى را نقل کرده است. به خصائص نسایى، ص‏3 مراجعه شود.

30- التقریب، ابن‏حجر، ص‏473.

31- الغدیر، ج 1، ص 38- 41/ خصائص نسائى، ص 18 و 25. عایشه بنت ‏سعد احادیث دیگرى راجع به فضایل امیرمؤمنان دارد؛ به اسنى المطالب، ص 52 و ملحقات احقاق الحق، ص‏189 و 190 رجوع کنید.

32- الغدیر، ج 1، ص 38 - 41.

33- دارمیه حجونیه از زنان فاضل، خردمند و فصیح بود. او استدلالى قوى داشت و در خط ولایت استوار بود. روایت او را ابن‏عبدربه در عقد الفرید از سهل بن‏ابى‏سهل تمیمى از پدرش نقل کرده است.(عقد الفرید، ج 1، ص 352/ بلاغات النساء، ص 72)

34- متن کامل مباحثه دارمیه حجونیه را در کتب ذیل بخوانید: بلاغات النساء، ص 72/ العقد الفرید، ج 1، ص 162/ صبح الاعشى، ج 1، ص‏259/ الغدیر، ج 1، ص‏209/ اعلام النساء المؤمنات، ص‏333/ اعیان الشیعه، ج‏6، ص 364.

35- ریاض العلماء، ج 5، ص 704. او فاضل، عالم، مدقق و آگاه به اخبار و آثار بود.

36- این متن در حلیة المتقین، بخش مناظرات حسنیه، ذکر شده است. در باره موضوع مناظره حسنیه اختلاف است. سید محسن امین در اعیان الشیعه، ذیل کلمه «حسنیه‏» مى‏گوید: این [مناظره] از اختراعات ابوالفتوح رازى است. مرحوم خوانسارى در روضات الجنات این مناظره را ذکر کرده است و شیخ آقابزرگ در ذریعه مى‏نویسد: الحسنیه: رسالة فى الامامة تنسب الى مؤلفها و هو بعض الجوارى من بنات الشیعة فیها مناظراتها مع علماء المخالفین فى عصر هارون‏الرشید. (الذریعه، ج‏7، ص 200، رقم‏89/ نقل از اعلام‏النساء، ص 300 تا 301). براى تحقیق بیشتر در باره شخصیت‏ حسنیه به تنقیح المقال، ج‏3، ص‏247/ ریاض العلماء، ج 5، ص‏407/ روضات الجنات، ج 1، ص‏153/ الذریعة، ج‏7، ص 200 و ج 4، ص‏97 و ج 25، ص‏296 و ج 5، ص 105 و 145 و 161/ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 75. معجم رجال الحدیث، ج‏23، ص‏187 رجوع کنید. خلاصه‏اى از مطالب کتب فوق در اعلام النساء ص 300 تا 302 آمده است.

37- الغدیر، ج 1، ص 70.

38- پیام غدیر، عذرا انصارى، ایشان روایت را از تاریخ دمشق، باب تاریخى على بن‏ابى‏طالب (علیه‌السلام) ص 51 نقل نموده‏اند.

39- رجال برقى، ص 60/ معجم رجال الحدیث، ج‏23، ص‏197، رقم ‏15659.

40- تهذیب التهذیب، ج‏12، ص 470.

41- اعیان الشیعة، ج 8، ص‏39 - ملحقات احقاق الحق، ص‏262

42- همان، ص 54.

ماهنامه کوثر، ش 2، محمد عابدى .  سایت  تبیان

دسته ها : عید غدیر
سه شنبه بیست و ششم 9 1387

مراسم بعد از خطبه غدیر پیامبر

حضرت علی علیه السلام

چگونگی بیعت مردان

با پایان یافتن خطابه پیامبر اکرم، مردم به سوى پیامبر(صلی الله علیه و آله)و امیر المؤمنین(علیه‌السلام) هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست مى‏دادند و تبریک و تهنیت مى‏گفتند.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دستور دادند تا دو خیمه بر پا شود. در یکى خود نشستند و به امیر‌المؤمنین (علیه السلام) دستور دادند تا در خیمه دیگر بنشینند. مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور مى‏یافتند و پس از بیعت و تبریک به خیمه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مى‏آمدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با حضرتش بیعت مى‏کردند و با لقب «امیر‌المؤمنین» بر آن حضرت سلام مى‏کردند، و این مقام والا را تبریک و تهنیت مى‏گفتند. برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت و حضرت این مدت را در منطقه غدیر اقامت داشتند.

مسئله جالب در این بیعت آن است که کسانى که در غدیر پیش از همه با امیرالمؤمنین بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند؛ زودتر از همه بیعت خود را شکستند و پیمان خود را زیر پا گذاشتند.

در تاریخ آمده که خلیفه دوم بعد از بیعت، این کلمات را بر زبان مى‏راند: «افتخار برایت باد، گوارایت باد، اى پسر ابى طالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اکنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده‏اى»!!!

 

چگونگی بیعت زنان با امیرالمومنین

از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور دادند تا ظرف آبى آورده و پرده‏اى بر روى آن زدند. امیر‌المؤمنین(علیه السلام) دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوى دیگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بیعت کردند.

یادآورى مى‏شود که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در غدیر حضور داشتند، و کلیه همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در آن مراسم حاضر بودند.

 

عمامه سحاب پیامبر

در این مراسم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) گذاشتند و انتهاى عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.

 

شعر غدیر

در مراسم پر شور غدیر، حسان بن ثابت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا به مناسبت این واقعه عظیم شعرى درباره امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) بسراید.

حضرت فرمودند: بگو به برکت خداوند.

حسان در جاى بلندى قرار گرفت و گفت: «اى بزرگان قریش، سخن مرا به گواهى و امضاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) گوش کنید.» سپس اشعارى را که همانجا سروده بود خواند که به عنوان یک سند تاریخى از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند.

 

جبرئیل در غدیر

اتمام حجت دیگر این بود که مردى زیباروى در کنار مردم مى‏گفت:

«به خدا قسم روزى مانند این روز هرگز ندیدم. چقدر کار پسر عمویش را محکم نمود! براى او پیمانى بست که جز کافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏زند. واى بر کسى که پیمان او را بشکند.»

عمر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: شنیدى این مرد چه مى‏گفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمودند.

«او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنى. اگر چنین کنى خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود!»

 

معجزه غدیر

امضاى الهى بر غدیر، معجزه‏اى بود که پس از اعلام ولایت توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وقوع پیوست. حارث فهرى نزد حضرت آمد و معترضانه پرسید: آیا این ولایت که امروز اعلام کردى از جانب خدا بود؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آرى از جانب خدا بود.

حضرت علی علیه السلام

در اینجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدایا! اگر آنچه محمد مى‏گوید حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکى بر ما بفرست!!»

همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از پشتش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد.

با این معجزه، بار دیگر بر همگان مسلم شد که «غدیر» از منبع وحى سرچشمه‏ گرفته و فرمان الهى است و منکرین آن مستحق عذاب‏اند.

 

پایان مراسم غدیر

پس از سه روز، مراسم غدیر پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان «ایام الولایة» در ذهن‌ها نقش بست. گروه‌ها و قبائل عرب، پس از وداع با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معرفت کامل به جانشین آن حضرت راهى شهر و دیار خود شدند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) عازم مدینه گردیدند.

خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.

 

اتمام حجت جهانى در غدیر

جا داشت بیش از یکصد و بیست هزار نفر حاضر در غدیر، هر یک به سهم خود خطبه غدیر را حفظ کنند و متن آن را در اختیار فرزندان و فامیل و دوستان خود قرار دهند.

البته فضاى جامعه مسلمین پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) - که گفتن و نوشتن معارف و سنن پیامبر که سال‌هاى متمادى در آن ممنوع بود ـ سبب شد که مردم نتوانند سخنان سرنوشت‏ساز پیامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو کنند و در فکر اجراى آن در عینیت جامعه باشند. پیداست که مطرح کردن غدیر مساوى با برچیدن بساط غاصبین خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنین کارى را نمى‏دادند.

اما غدیر، به صورتى در سینه‏ها جاى گرفت که عده زیادى خطابه غدیر یا قسمتى از آن را حفظ کردند و براى نسل‌هاى آینده به یادگار گذاشتند، و هیچ کس را قدرت منع از انتشار چنین خبر مهمى‏نبود. لذا بین اکثریت مسلمین، هیچ حدیثى به اندازه «حدیث غدیر» روایت کننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر رجال و درایت فوق العاده است.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) با توجه به آینده بلندمدت دین الهى تا آخرین روز دنیا و دامنه وسیع مسلمین در حد جهانى، جانشینان خود تا روز قیامت را در این خطابه رسمى ‏به جهانیان معرفى فرمودند.

اگر گروه‌هایى از مسلمین در طول زمان‌ها همچنان در مقابل جانشینان حقیقى پیامبرشان سر تعظیم فرود نیاورده و نمى‏آورند، ولى جمع عظیم شیعیان در طول تاریخ، فقط على بن ابى طالب و یازده امام(علیهم السلام) از فرزندان او را جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مى‏دانند.

اگر اجتماع آن روز مسلمین، خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در مرحله عمل ندیدند، ولى بسیارى از نسل‌هاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پیامبرشان را شناختند که این بالاترین هدف از «غدیر» بود.

 

منبع :با تصرف .

کتاب خطابه غدیر، محمدباقر انصاری، ص 15،

سایت تبیان

دسته ها : عید غدیر
سه شنبه بیست و ششم 9 1387

خلاصه‏اى از واقعه غدیر

عید غدیر

اعلان عمومى براى سفر حج

در سال دهم هجرت، به دستور الهى، آخرین سفر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به مکه براى تعلیم حج و اعلام ولایت ائمه (علیهم السلام) آغاز شد. در این سفر بیش از یکصد و بیست هزار نفر آن حضرت را همراهى کردند که در شرایط آن زمان سابقه نداشت.

بلافاصله پس از پایان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مکه خارج شوند و براى برنامه‏اى مهم در غدیر خم - که کمى قبل از محل جدا شدن کاروان‌ها بود ـ حضور یابند.

سه روز پس از پایان مراسم حج، سیل جمعیت به سوى غدیر حرکت کردند.

 

اجتماع عظیم در غدیر

با رسیدن به محل موعود،فرمان توقف از سوى پیامبر (صلى الله علیه و آله) صادر شد و مرکب‌ها از حرکت ایستادند و مردم پیاده شدند و هر کس جایى براى توقف سه روزه آماده کرد.

به دستور پیامبر (صلى الله علیه و آله)، سلمان و ابوذر و مقداد و عمار زیر چند درخت کهنسال را آماده کردند و روى درختان، پارچه‏اى به عنوان سایبان قرار دادند. در زیر سایبان، منبرى به بلندى قامت پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سنگ‌ها و روانداز شتران ساختند به طورى که حضرت هنگام خطبه بر همه مردم مشرف باشند.

هنگام ظهر، پس از اداى نماز جماعت، پیامبر (صلى الله علیه و آله) بر فراز منبر ایستادند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواندند تا بر فراز منبر در سمت راست حضرت بایستند. قبل از شروع خطابه، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر فراز منبر یک پله پائین‏تر در طرف راست آن حضرت ایستاده بودند.

 

سخنرانى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)

پیامبر اکرم نگاهى به سمت راست و چپ جمعیت نمودند و منتظر شدند تا همه مردم در مقابل منبر اجتماع کنند. سپس سخنرانى تاریخى و آخرین خطابه رسمى خود را براى جهانیان آغاز کردند. با در نظر گرفتن این شکل خاص از منبر و سخنرانى که دو نفر بر فراز منبر در حال قیام دیده مى‏شوند به استقبال سخنان حضرت مى‏رویم که آن را مى‏توان در یازده بخش ترسیم نمود:

پیامبر (صلى الله علیه و آله) در اولین بخش سخن به حمد و ثناى الهى پرداختند و صفات قدرت و رحمت خداوند را ذکر فرمودند، و به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.

در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصریح کردند که باید فرمان مهمى درباره على بن ابى طالب علیه السلام ابلاغ کنم، و اگر این پیام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده‏ام و ترس از عذاب او دارم.

در سومین بخش، حضرت امامت دوازده امام (علیهم السلام) را تا آخرین روز دنیا اعلام نمودند تا همه طمع‌ها یکباره قطع شود. از نکات مهم در سخنرانى حضرت، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان‌ها در طول زمان‌ها و در همه مکان‌ها و نفوذ کلماتشان در جمیع امور بود، و نیابت تام ائمه (علیهم‌السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جمیع اختیارات اعلام فرمودند.

براى آن که هرگونه ابهامى از بین برود و دست منافقین از هر جهت بسته باشد، در بخش چهارم خطبه، پیامبر (صلى الله علیه و آله) با دست‌هاى مبارک بازوان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند کردند تا حدى که پاهاى آن حضرت محاذى زانوان پیامبر قرار گرفت. در این حال فرمودند: «من کنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»؛ «هر کس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بوده‏ام این على هم نسبت به او صاحب اختیارتر است. خدایا دوست بدار هر کس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یارى کن هر کس او را یارى کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.»

سپس کمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه (علیهم السلام) اعلام فرمودند و بعد از آن خدا و ملائکه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.

در بخش پنجم حضرت صریحا فرمودند: «هر کس از ولایت ائمه (علیهم السلام) سر باز زند اعمال نیکش سقوط مى‏کند و در جهنم خواهد بود.» بعد از آن شمه‏اى از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را متذکر شدند.

مرحله ششم از سخنان پیامبر (صلى الله علیه و آله) جنبه غضب الهى را نمودار کرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از این آیات عده‏اى از اصحاب من هستند که مأمور به چشم‏پوشى از آنان هستم، ولى بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصرین حجت قرار داده است، و چشم‏پوشى از آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست.»

عید غدیر

سپس به پیشوایان گمراهى که مردم را به جهنم مى‏کشانند اشاره کرده فرمودند: «من از همه آنان بیزارم.» اشاره‏اى رمزى هم به «اصحاب صحیفه ملعونه» داشتند و تصریح کردند که بعد از من مقام امامت را غصب مى‏کنند و سپس غاصبین را لعنت کردند.

در بخش هفتم، حضرت تکیه سخن را بر اثرات ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.»

سپس آیاتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت کردند و آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد (علیهم‌السلام) تفسیر فرمودند. آیاتى هم درباره اهل جهنم تلاوت نمودند و آنها را به دشمنان آل محمد (علیهم السلام) معنى کردند.

در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدى (ارواحنا فداه فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره کردند و آینده‏اى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانیان مژده دادند.

در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با على بن ابى طالب (علیه السلام) دعوت مى‏کنم. پشتوانه این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده‏ام، و على هم با من بیعت نموده است. پس از این بیعتى که از شما مى‏گیرم از طرف خداوند و بیعت با حق¬‌تعالى است.

در دهمین بخش، حضرت درباره احکام الهى سخن گفتند که مقصود بیان چند پایه مهم عقیدتى بود: از جمله این که چون بیان همه حلال‌ها و حرام‌ها توسط من امکان ندارد با بیعتى که از شما درباره ائمه (علیهم السلام) مى‏گیرم به نوعى حلال و حرام را تا روز قیامت بیان کرده‏ام. دیگر این که بالاترین امر به معروف و نهى از منکر، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان (علیهم السلام) و امر به اطاعت از ایشان و نهى از مخالفتشان است.

در آخرین مرحله خطابه، بیعت لسانى انجام شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرائط  غیر عادى زمان و مکان و عدم امکان بیعت با دست براى همه مردم، فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بیعت با دست، از زبان‌هاى شما اقرار بگیرم.»

سپس مطلبى را که مى‏بایست همه مردم به آن اقرار مى‏کردند تعیین کردند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (علیهم السلام) و عهد و پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسل‌هاى آینده و غائبان از غدیر بود. در ضمن بیعت با دست هم حساب مى‏شد زیرا حضرت فرمودند: «بگویید با جان و زبان و دستمان بیعت مى‏کنیم.»

بیعت عمومى

پس از اتمام خطابه پیامبر (صلى الله علیه و آله)، دو خیمه بر پا شد که در یکى خود آن حضرت و در دیگرى امیرالمؤمنین (علیه السلام)، جلوس فرمودند. مردم دسته دسته وارد خیمه حضرت مى‏شدند و پس از بیعت و تبریک، در خیمه امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور مى‏یافتند و با آن حضرت بیعت مى‏کردند و تبریک مى‏گفتند.

عید غدیر

زنان نیز، با قرار دادن ظرف آبى که پرده‏اى در وسط آن بود بیعت نمودند. به این صورت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست مبارک را در یک سوى پرده داخل آب قرار مى‏دادند و در سوى دیگر زنان دست خود را در آب قرار مى‏دادند.

 

وقایع سه روز در غدیر

در طول سه روز توقف در غدیر، پس از ایراد خطابه چند جریان به عنوان تأکید و به نشانه اهمیت غدیر به وقوع پیوست که شرح آن چنین است:

پیامبر (صلى الله علیه و آله) در این مراسم، عمامه خود را ـ که «سحاب» نام داشت به عنوان افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دادند.

حسان بن ثابت از پیامبر (صلى الله علیه و آله) درخواست کرد تا در مورد غدیر شعرى بگوید، و با اجازه حضرت اولین شعر غدیر را سرود.

جبرئیل علیه السلام به صورت انسانى ظاهر شد و خطاب به مردم فرمود: «پیامبر براى على بن ابى طالب عهد و پیمانى گرفت که جز کافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏زند.»

مردى از منافقین گفت: «خدایا اگر آنچه محمد مى‏گوید از طرف توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکى بر ما بفرست.» در همین لحظه سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را هلاک کرد، و این معجزه غدیر تأیید الهى را بر همگان روشن کرد.

پس از سه روز مراسم پر شور غدیر پایان یافت، و آن روزها به عنوان «ایام الولایة» در صفحات تاریخ نقش بست. مردم پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشینان آن حضرت تا روز قیامت، راهى شهر و دیار خود شدند. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و خداوند بدینگونه حجتش را بر همه مردم تمام کرد.

برگرفته از کتاب غدیر در آیینه، محمد انصارى، ص 32 .منبع:سایت تبیان

دسته ها : عید غدیر
سه شنبه بیست و ششم 9 1387

گلهایی معطر از بوستان احادیث امام باقر(ع)

چهل حدیث

1- چه بسا شخص حریص بر امری از امور دنیا ، که بدان دست یافته و باعث نافرجامی و بدبختی او گردیده است ، و چه بسا کسی که برای امری از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده ، ولی به وسیله آن سعادتمند گردیده است . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (166)

--------------------------------------------------------------------------------

2- تو را به پنج چیز سفارش می کنم : اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ، اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن ، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بیتابی مکن .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167)

 

--------------------------------------------------------------------------------

3- سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (170)

 

--------------------------------------------------------------------------------

4- چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد .

 بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص(172)

 

--------------------------------------------------------------------------------

5- نهایت کمال ، فهم در دین و صبر بر مصیبت ، و اندازه گیری در خرج زندگانی است .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص(172)

 

--------------------------------------------------------------------------------

6- سه چیز از خصلتهای نیک دنیا و آخرت است : از کسی که به تو ستم کرده است گذشت کنی ، به کسی که از تو بریده است بپیوندی ، و هنگامی که با تو به ندانی رفتار شود ، بردباری کنی .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (173)

 

--------------------------------------------------------------------------------

7- خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از یکدیگر اصرار ورزند ، ولی اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (173)

 

--------------------------------------------------------------------------------

8- دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (173)

 

--------------------------------------------------------------------------------

9- هیچ بنده ای عالم نیست ، مگر اینکه نسبت به بالا دست خود ، حسادت نورزد ، و زیردست خود را خوار نشمارد . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (173)

 

--------------------------------------------------------------------------------

10- هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد .

 بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (175)

 

--------------------------------------------------------------------------------

11- هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده می گردد . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (175)

 

--------------------------------------------------------------------------------

12- از سستی و بی قراری بپرهیز ، که این دو ، کلید هر بدی می باشند ، کسی که سستی کند ، حقی را ادا نکند ، و کسی که بی قرار شود ، بر حق صبر نکند . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (175)

 

--------------------------------------------------------------------------------

13- پیوند با خویشان ، عملها را پاکیزه می نماید ، اموال را افزایش می دهد ، بلا را دور می کند ، حسا آخرت را آسان می نماید ، و مرگ را به تاخیر می اندازد . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 71، ص (111)

 

--------------------------------------------------------------------------------

14- بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 65، ص (152)

 

--------------------------------------------------------------------------------

15- خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار می دهد ، چنانکه سفر کرده ای برای خانواده خود هدیه می فرستد ، و او را از دنیا پرهیز می دهد ، چنانکه طبیب مریض را پرهیز می دهد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (180)

 

--------------------------------------------------------------------------------

16- بر شما باد به پرهیزکاری و کوشش و راستگویی ، و پرداخت امانت به کسی که شما را بر آن امین دانسته است ، چه آن شخص ، نیک باشد یا بد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (179)

 

--------------------------------------------------------------------------------

17- غیبت آن است که درباره برادرت چیزی را بگویی که خداوند بر او پوشیده و مستور داشته است . و بهتان آن است که عیبی را که در برادرت نیست ، به او ببندی .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (178)

 

--------------------------------------------------------------------------------

18- خداوند ، دشنام گوی بی آبرو را دشمن دارد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (176)

 

--------------------------------------------------------------------------------

19- تواضع ، راضی بودن به نشستن در جایی است که کمتر از شانش باشد ، و اینکه به هر کس رسیدی سلام کنی ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ، ترک کنی .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (176)

 

--------------------------------------------------------------------------------

20- برترین عبادت ، پاکی شکم و پاکدامنی است .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (176)

 

--------------------------------------------------------------------------------

21- خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش ، به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است ، دقت و باریک بینی می کند . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 7 ، ص (267)

 

--------------------------------------------------------------------------------

22- آن که از شما به دیگری علم بیاموزد ، پاداش او ( نزد خدای تعالی ) به مقدار پاداش دانشجوست ، و از او هم بیشتر می باشد . کافی ، ج 1 ، ص (35)

 

--------------------------------------------------------------------------------

23- هر که علم و دانش را جوید برای آنکه به علما فخر فروشی کند ، یا با نابخردان بستیزد ، و یا مردم را متوجه خود نماید ، باید آتش را جای نشستن خود گیرد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، 2 ، ص (38)

 

--------------------------------------------------------------------------------

24- خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند ، دوست دارد .

کافی ، ج 2 ، ص (663)

 

--------------------------------------------------------------------------------

25- سه خصلت است که دارنده اش نمی میرد تا عاقبت شوم آن را ببیند : ستمکاری ، ازخویشان بریدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .

کافی ، ج 75، ص (174)

 

--------------------------------------------------------------------------------

26- به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا ، پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزوجل نکند ، جز اینکه حاجتش را بر آورد . کافی ، ج 2 ، ص (475)

 

--------------------------------------------------------------------------------

27- خداوند عزوجل از میان بندگان مؤمنش آن بنده ای را دوست دارد که بسیار دعا کند ، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب ، زیرا آن ، ساعتی است که درهای آسمان در آن هنگام باز گردد و روزیها در آن تقسیم گردد و حاجتهای بزرگ بر آورده شود .

کافی ، ج 2 ، ص (478)

 

--------------------------------------------------------------------------------

28- دعای انسان پشت سر برادر دینی اش ، نزدیکترین و سریعترین دعا به اجابت است . کافی ، ج 2 ، ص (507)

 

--------------------------------------------------------------------------------

29- هر چشمی روز قیامت گریان است ، جز سه چشم : چشمی که در راه خدا شب را بیدار باشد ، چشمی که از ترس خدا گریان شود ، و چشمی که از محرمات الهی و گناهان بسته شود .

کافی ، ج 2 ، ص (80)

 

--------------------------------------------------------------------------------

30- شخص حریص به دنیا مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم به دور خود می تند ، راه بیرون شدنش را دورتر و مشکل تر می کند ، تا اینکه از غم و اندوه بمیرد .

کافی ، ج 2 ، ص (316)

 

--------------------------------------------------------------------------------

31- چه بسیار خوب است نیکی ها پس از بدی ها ، و چه بسیار بد است بدی ها پس از نیکی ها . کافی ، ج 2 ، ص (458)

 

--------------------------------------------------------------------------------

32- چون مؤمن با مؤمنی دست دهد ، پاک و بی گناه از یکدیگر جدا می شوند . بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 73، ص (20)

 

--------------------------------------------------------------------------------

33- از دشمنی بپرهیزید ، زیرا فکر را مشغول کرده و مایه نفاق می گردد .

 بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 2 ، ص (301)

 

--------------------------------------------------------------------------------

34- هیچ قطره ای نزد خداوند ، محبوبتر از قطره اشکی که در تاریکی شب از ترس خدا و برای او ریخته شود ، نیست . کافی ، ج 2 ، ص (482)

 

--------------------------------------------------------------------------------

35- هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمی شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمی خورد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 68، ص (151)

 

--------------------------------------------------------------------------------

36- افزایش نعمت از جانب خداوند قطع نمی شود ، مگر اینکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 68، ص (54)

 

--------------------------------------------------------------------------------

37- خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد .

 بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 2 ، ص (215)

 

--------------------------------------------------------------------------------

38- مؤمن برادر مؤمن است ، او را دشنام نمی دهد ، از او دریغ نمی کند ، و به او گمان بد نمی برد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (176)

 

--------------------------------------------------------------------------------

39- هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند ، مگر اینکه زبانش را نگه دارد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (178)

 

--------------------------------------------------------------------------------

40- سه چیز پشت انسان را می شکند : مردی که عمل خویش را زیاد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به رای خویش ، خوشنود باشد .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 69، ص (314)

منبع سایت تبیان

جمعه پانزدهم 9 1387

وصیت امام باقر علیه السلام در آخرین لحظات

وصیت امام باقر (ع)

شیخ کلینى در کتاب کافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت کرده است که امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود: هنگامى که به‏درود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصدیق کنید.

نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر (ع) شکافتن زمین را از برخى جهات بهتر مى‏دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.

کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت‏سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.

پس به من فرمود: «بنویس این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید. »و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى‏دهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مى‏خواند کفن کند و عمامه‏اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند.

سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده‏ام و مى‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى‏خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.

کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشت‏بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش. چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مى‏کردى، انجام مى‏دادم. چرا درخواستى تا عده‏اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى‏خواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى) .

کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمره‏اى او بود که در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مى‏پوشانند.

شیخ کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که امام باقر (ع) وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این کار را از سنت مى‏دانست. زیرا پیامبر مى‏فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند.

منبع:سایت تبیان

برگرفته از:

 سیره معصومان، ج 5، ص 45، سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى

جمعه پانزدهم 9 1387

نصیحتی به امام باقر علیه السلام

نصیحتی به امام باقر علیه السلام!

در فکر این بودم که بعد از اماممان زین العابدین (علیه السلام)، چه کسی شایستگی دارد تا جانشین او شود؛ تا این که روزی به محمد بن علی (علیهما السلام) برخورد کردم و او مرا پند و اندرزی داد که فهمیدم جانشین به حق اوست.

اطرافیان که از شنیدن این سخن تعجب کرده بودند، به محمد بن منکدر گفتند: امام باقر (علیه السلام) چه پند و اندرزی به تو داد؟

محمد بن منکدر گفت:" در یکى از ساعت هاى بسیار گرم  روز به یکى از نواحى مدینه رفته بودم. در آن جا محمد بن على (علیهما السلام) را دیدم که مشغول کار در مزرعه بود. به خودم گفتم: بزرگى از بزرگان قریش در این ساعت و با این حالت  در طلب دنیا مى کوشد؟! خدا را گواه گرفتم که او را نصیحت کنم. پس نزدیک او شدم و بر وى  سلام کردم. او که بسیار عرق کرده بود، با گشاده رویى سلام مرا پاسخ داد. به او گفتم: خداوند شما را اصلاح کند! بزرگى از بزرگان قریش در این ساعت  و با این حالت در طلب دنیا مى کوشد؟ شاید در این حالت مرگ شما فرا رسد!

 امام باقر (علیه السلام) فرمود:" به خدا قسم اگر مرگ در این حالت مرا دریابد، در حالى نزد من  آمده است که به طاعت خداوند مشغولم و بدین وسیله خود را از تو و دیگران بى نیاز ساخته ام؛ امّا من از این مى ترسم که مرگم زمانى فرا رسد که  به نا فرمانى خداوند مشغول باشم."

من با شنیدن این سخن عرض کردم: خدایت رحمت کند! من مى خواستم شما را نصیحت کنم، امّا شما مرا اندرز دادید."

در واقع امام باقر (علیه السلام) مى توانست از دیگران در کار سر و سامان دادن به  کشتزار خویش استفاده کند، امّا او دوست مى داشت تا براى تحصیل معاش خانواده اش، خود کوشش کند و در این زمینه به کسی متکی نباشد. از این رو خود را به سختی می انداخت و در مزرعه ی خویش به کشاورزی می پرداخت و از این کار به عنوان کاری در راستای اطاعت پروردگار نام می برد.

بنابراین فرق است بین کار دنیا برای دنیا و مال اندوزی و کار دنیا برای به دست آوردن روزی حلال و کسب رضایت خداوند. 

 

برگرفته از :

هدایتگران راه نور (زندگانی امام محمد باقر(علیه السلام))، آیت الله مدرسی، با اندکی تصرف

منبع:سایت تبیان

جمعه پانزدهم 9 1387

امام باقر علیه السلام و آخوند درباری

امام باقر(ع) و آخوند درباری

زرارة بن اعین گوید: ابو جعفر امام باقر (ع) در تشییع جنازه‏اى از قریش حاضر شدند، من نیز در خدمتش بودم، عطاء بن ابى رباح نیز از جمله حاضران بود، زنى در پشت جنازه ضجه مى‏کشید و ناله مى‏کرد، عطاء به آن زن گفت: ساکت شو و صدایت بلند نشود وگرنه من بر مى‏گردم، زن ساکت نشده، عطا برگشت. من به امام باقر (ع) گفتم: عطاء برگشت. فرمود: چرا؟ گفتم: زن ساکت نشد او نیز برگشت. حضرت فرمود: به تشییع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلى را با حق دیدیم و بخاطر باطل، دست از حق برکشیدیم حق مسلمان را ادا نکرده‏ایم .

 

چون نماز میت خوانده شد، ولىّ میت به امام عرض کرد: برگردید خدا شما را رحمت کند، که آمدن، شمارا ناراحت مى‏کند، امام برگشت، من به او گفتم: صاحب جنازه اجازه دادند برگردید، من هم با شما کار خصوصى دارم، فرمود: به راهت ادامه‏بده ما با اجازه او نیامده‏ایم تا با اجازه او برگردیم. بلکه از این عمل خواسته‏ایم به اجر و فضل خدا برسیم، انسان هر قدر پشت سر جنازه باشد همان قدر اجر مى‏برد. *

عطاء بن ابى رباح از آخوندهاى دربارى بود که بنى امیه بسیار تعظیمش مى‏کردند، حتى در میان مردم جار مى‏زدند: کسى جز عطاء حق فتوا دادن ندارد اگر او نباشد عبدالله بن ابى نجیح فتوا خواهد داد، عطاء یک چشم، پهن بینى، و بسیار سیاه رنگ بود چنانکه ابن جوزى در تاریخش گفته است (مرآت العقول) یعنى ظاهرش مثل باطنش چرکین و تنفر آور بود. این گونه ناکسان بودند که خانه‏هاى وحى را به صورت خرابه‏ها در آورده و مردم را از سعادت باز داشتند و با روسیاهى خداى خویش را ملاقات کردند.

این مطلب نیز قابل دقت است که منصور خلیفه ستمگر عباسى مالک بن انس را در مکه ملاقات کرد، و از او در بسیارى از مسائل سؤالهاى و از فشارى که عامل مدینه به او وارد آورده بود، اعتذار نمود و گفت: کتابى بنویس که مردم را وادار به عمل به آن کنم، تا نظام واحد شریعتى بوجود آید و همه بر یک مفتى گرد آیند، ولى به شرط آن که از على بن ابى طالب در آن کتاب چیزى نقل نکنى، مالک به شرط او عمل کرد و در «موطّأ» چیزى از على (ع) نقل نکرد. (الامام الصادق و المذاهب الاربعه: ج 2 ص 555).

در این کتاب که شامل هزار و هفتصد و بیست حدیث است، از عبدالله بن عمر صد و پنج حدیث، از ابن شهاب زهرى صد و پانزده حدیث، از ابوهریره پنجاه حدیث، از عایشه چهل و هشت حدیث و از على بن ابى طالب (ع) تنها پانزده حدیث نقل شده و از حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام حتى یک حدیث هم نقل نشده است.

 

پی نوشت:

*کافى: ج 3 ص 171 - 172.

منبع:سایت تبیان

جمعه پانزدهم 9 1387

محاجّه امام باقر با دشمن امیرالمؤمنین علیهما السلام

محاجه امام باقر(ع)

عبدالله بن نافع که از خوارج بود مى‏گفت: اگر مى‏دانستم که در شرق و غرب زمین کسى هست که با من بحث کند و بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان را بحق کشت و بر آن ظلم نکرد، من سوار بر شتران پیش او مى‏رفتم تا با من مخاصمه کند.

 

به او گفتند: حتى در میان اولاد على هم کسى را نمى‏شناسى؟! گفت: مگر در میان اولاد على عالمى وجود دارد؟! گفتند: این اولین نادانى توست که فکر مى‏کنى اولاد على از عالم و دانشمند خالى است.

گفت: امروز عالم اولاد على کیست؟ گفتند: محمد بن على بن الحسین (ع)، عبدالله با بزرگان خوارج به مدینه آمد و از امام باقر اجازه خواست، به امام عرض کردند: عبدالله بن نافع اجازه ملاقات مى‏خواهد. فرمود: او با من چه کار دارد، با آن که در بامداد و شامگاه از من و پدرم بیزارى مى‏کند.

ابوبصیر گفت :یابن رسول الله (ص) او مى‏گوید: اگر در شرق و غرب زمین کسى یافت بشود که بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان رابه نا حق نکشت من پیش او رفته و با او محاجه مى‏کنم.

امام فرمود: براى مناظره پیش من آمده است؟ ابوبصیر گفت: آرى. امام به غلامش فرمود: بروبارش را پایین بیاور و بگو فردا به ملاقات من بیاید.

عبدالله بن نافع فردا با بزرگان خوارج آمد، امام باقر صلوات الله علیه همه فرزندان مهاجر و انصار را جمع کرد و پیش آنها آمد، وجود مبارکش مانند قرص قمر نورانى بود، آن حضرت خدا را حمد و ثنا کرد و بر رسولش صلوات فرستاد و فرمود: حمد خدا را که ما را به نبوتش گرامى داشت و به ولایت مخصوص فرمود. اى فرزندان مهاجر و انصار هر که منقبتى و فضیلتى از على بن ابى طالب صلوات الله علیه مى‏داند بگوید.

آنها بپاخاسته و آنچه مى‏دانستند گفتند. عبدالله بن نافع خارجى گفت: من هم این مناقب را مى‏دانم ولى على (نعوذ بالله) وقتى که جریان حکمین را قبول کرد کافر شد!

در همین وقت روایت خیبر را خواندند که رسول الله (ص) در حق على (ع) فرمود: «لا عطین الرایة غداً رجلاً یُحبّ اللّهَ و رسولّه و یحبّه اللّهُ و رسولُه کرّارٌ غیرُ فرّار لاٍیرجع حتى یفتحَ اللّه على یدیه».

(به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که او خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را، کسی که بر دشمن یورش می برد و از او نمی گریزد، بازنمی گردد مگر آنکه خداوند پیروزی را با دستاش محقق می سازد.)

امام (ع) به عبدالله فرمود: درباره این حدیث چه مى‏گویى؟ گفت: راست است و شکى در آن نیست ولیکن على بعداً کافر شد (نعوذ بالله) امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند بگو ببینم روزى که خدا على را دوست داشت مى‏دانست که اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ اگر بگویى: نه کافر شده‏اى .

گفت: مى‏دانست. فرمود: آیا او را بر این دوست مى‏داشت که به طاعت عمل کند یا به معصیت او؟ گفت: نه، عمل کند به طاعت او.

امام فرمود: پس برخیز در حالى که مغلوب شده‏اى. عبدالله برخاست و مى‏گفت:

«حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر(بقره/187)، الله اعلم حیث یجعل رسالته(انعام/124)

تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! و خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد!

منبع:سایت تبیان

روضه کافى: ص 349 حدیث پانصد و چهل و هشت، مناقب. ج 4 ص 201 باختصار

جمعه پانزدهم 9 1387
X